معرفی نویسندگان و آثار راه یافته به مرحله نهایی جایزه داستان مازندران
سگی برای سنگسار/ گودرز ایزدی/ نشر تانونوشت/ چاپ اول ۱۳۹۸
گودرز ایزدی
متولد ۱۳۳۴
نویسنده، شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی
کتابشناسی
سگی برای سنگسار/ نشر تانونوشت
دشنه های بی دیس در ضیافت زندان/ انتشارات صالحیان
دفتر شعر در اهتزاز جرثقیل (در دست چاپ)
چاپ داستان، نقد و مقاله در ماهنامه های نوشتا، برگ هنر، سیاه مشق و …
برگزیده ( اول تا سوم) هفت جشنواره داستانی سراسری کشوری
مقاله برگزیده جشنواره بانه
از متن کتاب:
کسی نشسته در میان زمین و آسمان با عبای پشمشتری و چکمههای بلند مثل جابریهای دعانویس که وقت خرمن میآمدند، طاس راه میانداختند و جن میگرفتند. چاقویی دارد مثل چاقوی پوستکنی قصابها. آستینش تا مفرق بالاست و دستهایش پرموست. دارد پوست کسی را میکند که غریبه نیست، دردی ندارد و آه و ناله ای هم نمیکند. شاید نمیتواند. اسمش، اسمش از سر زبانم فرار میکند. همه ما در خاکستر سربگونه ایستادهایم، احساسی نداریم درک و تفاوت بین اندوه و خوشحالی را از دست دادهایم. و من فکر میکنم چگونه کسی توانسته برود آن بالا بنشیند و پوست هر کسی را خواست بکند و در همین موقع دستش دراز و درازتر شد تا رسید به نزدیکای زمین گردن کسی را گرفت و برد بالا و در یک ثانیه پوست سرش را کند. همه کف زدند من هم زدم.
همیشه اینطور بود، تمام عصیان و اعتراض من و مادر بر چیزی بود که نمیباید باشد، اما بود و آن را با پرتاب فحش به یکدیگر گم میکردیم. درِ اتاق زائو باز میشود و مادر بیرون میآید. با همان صدایی که آدم را میترساند و باریکه نوری به دنبالش به حیاط میریزد. جانقلی آب میریزد. مادر دستهایش را میشوید و سه بار آب میکشد. جانقلی در ترس و تردید تندتند به سیگار پُک میزند و رو به مادر میگوید: «دستت درد نکنه زن عام مشدی. پسره یا دختر؟»